گفت و گو با خدا

حالا که خویش را هم باخته ام

خوب است اگر تو تنها دارایی ام باشی

#پ_ن:

تنها یک بغل تو را می‌خواهم.

#م.

نه از ترس جهنم عبادتت میکنم

نه به شوق بهشت

آنقدر کوچکم که محتاجم به تو بیاویزم

#پ_ن:

دنیا پیش از آخرت مرا دچار عذاب نداشتنت کرده.

#م.

گاهی فراموشت میکنم

و گاهی تورا نادیده میگیرم

آن وقت ها که میبینمت ولی گناه مرا به خویش می‌خواند.

ببخش اله

خطایی بود که بر من عارض شد

و نفسم آن را برایم آراست

و پرده ی افتاده ات بر من مغرورم نمود

#پ_ن:

أَنَا الَّذِي حِينَ بُشِّرْتُ بِهَا خَرَجْتُ إلَيْهَا أَسْعَي...

منم آن كه هرگاه به گناهي مژده داده مي شدم شتابان به سويش مي رفتم... 

#م.

احساس میکنم

خرابی احساسم را

دنیا دارد نزدیک می‌شود که من از تو دور....

خرابی احساسم را

احساس میکنم

#پ_ن:

بیا

نزدیک‌تر...

#م.

یاد خاطرات گذشته افتادم

یاد آن روزها که دلم تنگ شده بود

دلم برای دو رکعت نماز دو نفره تنگ شده بود

خاطراتمان خوب بود

#پ_ن:

حتی دلتنگی برای نماز دو نفره.

#درد_نوشت:

دلم اشک میخواهد.

#م.

الهی العفو

یاریم کن به تو پناه بیاورم

سخت است تحمل این گنه کاری که در خود حمل میکنم

#پ_ن:

إِلَهِي هَلْ يَرْجِعُ الْعَبْدُ اﻵْبِقُ إلاَّ إلَي مَوْلاَهُ...

#م.

خبر شده ام که بخشاینده ای بزرگواری

اما ببخش دل تیره ای که آوردم

گاه گاهی جلوی روشنایی بزرگی تورا می‌گیرد

آه خدا نه اینکه تیرگی اش بزرگ باشد نه

مهر پا نگرفته ات در این آشفته بازاری که ساخته ام کوچک است خدا

خودت دستم را بگیر

#پ_ن:

نبی عبادی انی انا الغفور الرحیم

#م.

افسوس از نفسی که بر من قدرت یافته است و تنی که ضعيف شده و همراهیم نمی‌کند

پروردگارا تو بر ضعفم رحم کن

#پ_ن:

الهی و ربی من لی غیرک...

#م.

من به خودم ستم کردم

تو داد مرا از این نفس بکش

پروردگار من

#پ_ن:

انا عبدک الضعیف الذلیل المسکین المسکین

#م.

امروز خيلی غافل از تو شدم

مرا عفو کن

#پ_ن:

أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي

#م.